*احساس می کنم که ، فضای درون من
از شبنم وجود تو ، لبریز گشته است
احساس می کنم که ، شروقی ز آفتاب
از قلب تو ، به نرمی مِهری گذشته است . (منصوره فیلی)
*اسیر لذت تن مانده ای وگرنه ترا
چه عیشها که درِ مُلکِ جانِ مهمانست . (قاسمی)
*این کوزه ، چون من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دست که برگردن او می بینی
دستی است که ، بر گردن یاری بوده است . (خیّام)
*اندکی با تو نوشتم غم دل ، ترسیدم
که دل آزرده شوی ، ورنه سخن بسیار است . (چونی)
*آه از شب هجران تو و روز قیامت
کانرا شبی از پی نی ، و اینرا سحری نیست . (درویش عبدالمجید)
*اظهار عجز ، پیش ستم پیشگان خطاست
اشک کباب ، باعث طغیان آتش است . (صائب تبریزی)
*انسان یکی هزار شود از فتادگی
هر دانه ای که خاک نشین گشت ، خرمن است . ( میرسند کاشانی)
*افتادگی آموز ، اگر طالب فیضی
هر گز نخورد آب ، زمینی که بلند است ! (پوریای ولی)
*آهها ی آتشینم ، پرده های شب بسوخت
بر دل آمد و زتف دل، هم زبان هم لب بسوخت . (عطّارنیشابوری)
*آخر از راه دل و دیده سر آورده برون
نیش آن خار ، که از دست تو در پای من است . (فوقی یزدی)
نظرات شما عزیزان: